اجتماعی زیستن و پیوندهای اجتماعی ارزش ذاتی ندارند، بلکه ارزش خود را از عوامل دیگری میگیرند.
1. عوامل غریزی: مانند غریزهی جنسی. هر فردی به جنس مخالف تمایل دارد و زندگی خود را با او پیوند میدهد.
2. عوامل عاطفی: سبب گرایش به اجتماع و پیوند دادن زندگی یک فرد با افراد دیگر میشوند.
•میل طبیعی انسان به نزدیک شدن به سایر انسانها؛ بهویژه عواطف خانوادگی، باعث پایداری زندگی خانوادگی میشود.
3. عوامل عقلی: از عوامل دیگر گستردهترند و جنبهی اختیاری آنها بیشتر است.
•انسان به کمک عقل درمییابد که به تنهایی قادر به تأمین نیازمندیهای زندگی خویش نیست.
•هم در تأمین نیازهای مادی مثل لباس، مسکن و غذا به همکاری دیگران نیاز دارد و هم در تأمین نیازهای معنوی.
•نقش این عوامل یکسان نیست و ارزیابی اجتماعی زیستن، تابع تأثیر عوامل و انگیزههایی است که انسان را به زندگی اجتماعی یا کنارهگیری از آن وادار میکند.
•سفارش قرآن برای حفظ زندگی اجتماعی مطلوب: گاه لازم است انسان از اجتماع کناره بگیرد.
قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءاءُ مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛(ممتحنه/60)
•زندگی اجتماعی در اسلام هدف نبوده و ارزش مطلق ندارد و تنها وسیلهای برای تأمین ارزشهای بالاتر است.
•در عالیترین جامعه «زمان ولی عصر علیه السلام» زندگی اجتماعی اصالت ندارد، بلکه زمینهی رشد معنوی فراهم میشود:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً؛(نور/55)
تشکیل جامعهی مطلوب: عبادت بهتر خدا
ارزشگذاری زندگی اجتماعی، تابع عوامل دیگری است.
ارزش جامعه به اندازهای است که برای رشد و تکامل فرد مؤثر باشد و اگر دارای تأثیر منفی باشد، ارزش منفی خواهد داشت.
ملاکهای کلی در اخلاق اجتماعی
برای تعیین ارزش افعالی و ملکات مربوط به زندگی اجتماعی باید اصولی را بر اساس بینش عقلانی در نظر گرفت:
اصول حاکم بر ارزشگذاری زندگی اجتماعی
الف. اصل عدل
ب. اصل احسان
ج. اصل تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی
د. اصل رعایت اولویت
الف. اصل عدل
نیاز به جامعه برای تأمین نیازمندیهای مادی و معنوی، نیازی عمومی است نه ویژة افراد خاص.
زندگی اجتماعی برای این است که همهی افراد به مصالح مادی و معنوی و کمال نهایی خود نایل آیند.
رفتار افراد در جامعه باید طوری باشد که همهی افراد به کمال دست یابند نه آنکه جمعی، فدای جمعی دیگر شوند.
رفتار اجتماعی افراد در صورتی ارزشمند است که به مصالح کلیِ جامعه بینجامد و نباید عدهای فدای دیگران شوند.
عدل این است که افراد به اندازهای که بار خود را به دوش دیگران مینهند، بار دیگران را بردارند و به قدری که به اجتماع نفع میرسانند، از آن بهرهمند شوند.
ب. اصل احسان
•اسلام در کنار اصل عدل، اصل احسان را مطرح میکند.
•احسان برای جبران کمبودها و نیازهای برخی افراد جامعه است؛
•افراد دارای نقص عضو قادر به کار نیستند، پس لازم است افراد دیگر، بار زندگی آنان را به دوش کشند و بر جامعه لازم است که زندگی این افراد را اداره یا نیازهای اولیه آنان را تأمین کند.
•إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ؛(1) در حقیقت، خداوند به دادگری و نیکوکاری فرمان میدهد.
•اصل عدل یا احسان به تنهایی پاسخگوی نیازهای اجتماعی نیست؛
•اگر اساس زندگی اجتماعی تنها بر احسان باشد، انگیزهی فعالیت و مشارکت در زندگی اجتماعی ضعیف میشود.
ج. اصل تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی
•در تزاحم نیازهای مادی با مصالح معنوی کدام اصل به تنظیم روابط اجتماعی کمک میکند؟
•آیا مصالح مادی (در حد اعلی) مقدم است یا رشد معنوی؟ (در روابط داخلی جامعه و بینالملل)
•اصل «تقدم معنویات بر مادیات»: زیرا انسانیت انسان و کمال حقیقی او در سایهی معنویات به دست میآید.
•معنویات انسان را به خدا نزدیک کرده و زندگی مادی مقدمهی دستیابی به معنویات خواهد بود.
•در فرض نادر ممکن است مرتبهای از مصالح معنوی، فدای مراتب عظیمی از مصالح مادی شود که مصالح معنوی در درازمدت به خطر میافتد.
•این فرضی نادر است و اصل کلی بر این است که «مصالح معنوی بر مصالح مادی» مقدم است.
د. اصل رعایت اولویت
•«درجهبندی روابط اجتماعی»: ارتباط افراد جامعه با یکدیگر و پیوند زندگی آنان در یک سطح نیست.
•تفاوت ارتباطات زمینهی شکل گرفتن حقوق و تکالیف اجتماعی است که نوعی تقسیم وظیفه را ایجاب خواهد کرد.
•سلسله مراتبی که در رابطه افراد وجود دارد و درجات قرب و بعدی آنان مقتضی حقوق و تکالیف گوناگونی خواهد بود.
• تکالیف فرد در برابر افراد جامعه یکسان نیست، بلکه به تناسب دوری و نزدیکی و خویشاوندی تفاوت مییابد.
•حقوق افراد تحت تأثیر عوامل، درجات متفاوتی خواهد داشت.
•وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ؛(انفال/75) و خویشاوندان به یکدیگر [از دیگران] در کتاب خدا سزاوارترند.
•بر اساس این اصل خویشان و بستگان یکسان نیستند و برخی از آنها بر بعضی دیگر مقدماند.
•همسایگان نزدیک در اسلام حقوق خاص دارند. هرچه پیوند نزدیکتر باشد، حقوق و تکالیف در برابر هم بیشتر است.
گستردگی و تنوع نیازهای انسان
نیاز افراد به یکدیگر
1. نیاز انسان به دیگران در هستی و پیدایش خویش؛ مانند نیاز فرزند به پدر و مادر.
این نیاز پایهای برای تنظیم روابط اجتماعی و تعیین ارزش آنهاست.
فرد در هستی خویش نیازمند افراد دیگری است و باید رفتار ویژهای با آنان داشته باشد.
2. نیاز انسان به دیگران در دوران زندگی خویش و پس تولد:
الف. نیازهای مستقیم فرد به دیگران: تماسی که خودبهخود نیازهای فرد را برطرف میسازد مثل نیاز کودک به مادر
ب. نیازهایی که با مشارکت دیگران برطرف میشوند:
1. نیازهای مادی و مختلف انسان به نعمتها که انسانها برای بهرهمندی از آنها باید با یکدیگر همکاری کنند.
2. نیازهای معنوی که افراد از علم و کمالات یکدیگر بهرهمند میشوند.
بهترین محیط تأمین نیازهای انسان
•اصیلترین نیازها در محیط خانواده تأمین میشود.
•در محیط خانواده، فرزند نیاز مستقیمِ خود به پدر و مادر را تأمین میکند و زن و شوهر نیاز جنسی و عاطفی خود را به وسیلهی یکدیگر برطرف میکنند.
•هدف: روشن شدن خطوط اصلی روابط افراد و جامعه
رابطه فرزندان با پدر و مادر
•مهمترین رابطهی بین دو انسان رابطهی فرزند با والدین است که بیانگر وابستگیِ فرزند به والدین است.
•وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛(نساء/36)
•کنار امر به پرستش خدا و نهی از شرک، بیدرنگ نیکی به والدین را سفارش میکند.
•قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛(انعام/151)
•سؤال: آیا فرزند باید به طور مطلق، تسلیم پدر و مادر باشد؟
•وَ وَصَّیْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا؛(عنکبوت/8)
•«وَإِن جَاهَدَاکَ...»: اطاعت از پدر و مادر تا جایی واجب است که به گناه و کفر منجر نشود.
روابط متقابل همسران
آمیختگی احکام حقوقی و اخلاقی در قرآن
در قرآن کریم احکام اخلاقی و حقوقی آمیخته با هم بیان شدهاند.
•علت آمیختگی: تنها احکام حقوقی نمیتواند سعادت انسان را تضمین کند و هدف قرآن از بیان احکام حقوقی، تنها وضع قانون برای تنظیم روابط اجتماعی نیست، بلکه برای دستیابی انسانها به کمالات معنوی و اخلاقی است.
•اهداف اخلاقی قرآن، بر اهداف حقوقیاش حاکم است.
•آمیختگی اخلاق و حقوق در قرآن، تأثیری عمیق در زندگی اجتماعی دارد؛ زیرا اگر تربیت اخلاقی و معنوی نباشد، اجرای قانون خشک حقوقی کاری دشوار و نیازمند دستگاه اداری وسیعی است.
احکام حقوقی و اخلاقی ازدواج در قرآن
•قوام ارزش اخلاقی به نیّت است؛ یعنی کنار حسن فعلی، حسن فاعلی هم لازم است.
ارزش در ازدواج:
1. انگیزهی دوری از گناه، بقای نسل، آرامش روحی و روانی. چنین انگیزههایی خیر و دارای ارزش اخلاقی هستند.
2. رضای خدا: دارای ارزش اخلاقی والاتر
•در کارهایی که انگیزهی طبیعی (کشش غریزی) دارد کمتر میتوان خالصانه عمل کرد ولی هرقدر که انسان بتواند نیّتش را خالصتر کند، کار او ارزش اخلاقی بیشتری خواهد داشت.
ارزش اخلاقی ازدواج:
•وَأَنکِحُوا الأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ؛(نور/32)
•یک حکم اخلاقی در ازدواج: سنگین نبودن مهریه، زیرا سنگینی مهریه نقض غرض ازدواج است و گاه موجب محرومیت از ازدواج میشود.
•تأکید قرآن: فقر نباید سبب محروم شدن شخص از ازدواج شود.
•نیازمندان باید بر خدا توکل کنند که خدا آنان را بینیاز خواهد کرد؛ اما معمولاً سنگینی مهر باعث تأخیر ازدواج یا محروم شدن بسیاری از مردم از ازدواج میشود.
•مهریه از نظر قانونی: زن حق دارد به هر مقدار برای خود مهر تعیین کند؛ اما از نظر اخلاقی به سفارش قرآن در مقدار مهر سختگیری نکنند.
•ممکن است برخی از پرداخت مهر یا عهدهی ادارهی زندگی و مخارج خانواده برنیایند.
•افراد تهیدست یا کسانی قادر به ازدواج دائم نیستند، میتوانند با ازدواج موقت، نیاز خود را برطرف کنند.
•فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً؛(نساء/24) پس زنانی را که مُتعه کردهاید، مَهرشان را به عنوان فریضهای به آنان بدهید.
اهداف تشکیل خانواده
•هدف از تشکیل خانواده، بقای نسل، جامعهی سالم و تأمین سلامت روانی افراد است.
•از اهداف زندگی خانوادگی، تأمین نیازهای افراد خانواده در زندگی مشترک است.
•کارهای اعضای خانواده در مسیر تأمین این هدف دو نوع است:
الف. کارهایی که از همهی اعضای خانواده ساخته است و همه یکسان میتوانند آن را انجام دهند.
ب. کارهایی که از همهی اعضا ساخته نیست، بلکه به تناسب ویژگیهای جسمی و روانی اعضا، هر یک از آنها از فرد خاصی ساخته است. مثلا زن با توجه به ویژگی طبیعی، جسمی و روانی کارهای را انجام میدهد که در توان مرد نیست و مرد با خصوصیات جسمانی و روانی خود میتواند وظایفی را در مسیر تأمین اهداف خانواده بر عهده بگیرد که معمولاً زن قادر به انجام دادن آنها نیست.
•تفاوت ارزش مرد و زن در تأمین اهداف خانواده، به تفاوت ویژگیهای روحی و جسمی آنان مربوط میشود.
•زن از نظر احساسات و عواطف، معمولاً قویتر است و مرد از نظر تدبیر و تعقل.
•محیط خانواده، هم به تدبیر نیاز دارد و هم به پرورش و تربیت،
•تقسیم کار به شکل طبیعی: مرد به ادارهی خانواده و تأمین نیازهای اقتصادی آن بپردازد و زن با عشق و احساس به پرورش فرزندان مشغول شود.
•بررسی اخلاق در خانواده و شناخت احکام و ارزشهایی که اسلام در این زمینه طرح کرده است تا حد زیادی به شناخت خصوصیات جسمی و روحیِ هریک از اعضای خانواده بستگی دارد و نقشهای ویژهای که میتوانند ایفا کنند.